سخن عشق

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

سخن عشق

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

حافظ

 به مناسبت ۲۰ مهر یادروز حافظ 

 

دوش دیدم که ملائـــک در میــــــخانه زدند    گل آدم بسرشتنــــد و به پیمانـــــه زدند 

ساکنان حـــرم ستر و عفـــاف ملکـــــــوت     با من راه نشیــــن باده مستانـــــه زدند 

آسمــان بار امانــــــــت نتوانست کشیـــد     قــرعه فـــال به نام من دیوانــ،ــــه زدند 

جنگ هفتادو دو ملـــــــت همه را عذر بنه     چون ندیــدند حقیقــــت ره افسانـه زدند 

شکر ایزد که میـان من و او صلح افتــــــاد     صوفیان رقص کنان ساغر شکرانـه زدند 

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع     آتش آن است که در خرمن پروانــه زدند  

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب      تا سر زلف سخن را به قلم شانـــه زدند

زندگی

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم
 ریچارد نیکسون

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش 

کی روی؟ره ز که پرسی؟چه کنی؟چون باشی؟