سخن عشق

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

سخن عشق

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

از خود راضی!

نمی دونم چرا بعضی آدما فکر می کنن اگه پولدارن یا صاحب پست و مقامی هستن می تونن هر چی خواستن بگن یا حتی بالاتر از این بقیه هم بی هیچ چون و چرایی باید  بپذرین. و من از اینکه می تونم مقابل این آدمای از خود راضی از حق خودم و بقیه دفاع کنم خیلی خوشحالم. هر چند که قطعا طرف مقابل هم در سطح منطق و شعور خودش حرفهایی میزنه که ممکنه ناراحتم کنه. اما مهم نیست بعدش خوشحالم و این خوشحالی دراز مدت می ارزه به اون ناراحتی موقت. خوشحالم که تونستم حرفمو بزنم. خوشحالم که اون آدم از خود راضی یه کم از خود ناراضی بشه و بفهمه هیچی نیست.

نمی دونم... نمی تونم...نمی خوام ... دوست ندارم ...

تظاهر به دونستن و تونستن تو جامعه ما یه چیز عادی شده. تو مهمونی ها و جلسه ها و ... راجع به همه چیز اظهار نظر می کنیم. از سیاست داخلی و خارجی گرفته تا زندگی خصوصی عمه زاده ای که پنج ساله ندیدیمش!  تواناییمون که حد و مرز نداره. از هرانگشتمون صد تا هنر می ریزه. تازه ورزشکار هم هستیم. تو محل کار هم لابد موفق ترینیم! هر کسی هر کاری ازمون بخواد میگیم باشه! حالا این باشه ممکنه به قیمت 10 تا دروغ و زیرابی و ... تموم شه.  همه چیزو دوس داریم. تظاهر به محبت می کنیم. تظاهر به آرامش. تظاهر به هر چیزی که واقعا درونمون برعکسشه! به اجبار مهمونی میریم. بعد اونجا می گیم از دیدنتون خوشحالیم. به اجبار مهمون دعوت می کنیم بعد میگیم خیلی خوش اومدین! 

شاید زندگی خیلی از ماها با این جملات آرامش واقعی پیدا کنه: نمی دونم... نمی تونم...نمی خوام ... دوست ندارم ...

شب آرزوها

چند شب پیش شب آرزوها بود. اولین شب جمعه ماه رجب.

اما خدای مهربون خودت می دونی که برای بنده هات هر شب شب آرزوهاست!

و بنده هات می دونن که هر لحظه صداشون رو می شنوی...